loading...

آئین مستان

,متن روضه فاطمیه, روضه فاطمیه, متن روضه شهادت حضرت فاطمه, روضه شهادت حضرت فاطمه, شهادت حضرت فاطمه,متن مداحی شهادت حضرت زهرا, مداحی شهادت حضرت زهرا,متن مداحی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2214 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1734 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1280 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 689 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 627 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 603 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3489 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6702 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2835 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3801 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3236 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3562 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4135 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3672 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7256 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4947 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5887 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4364 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5533 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4177 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 483 زمان : نظرات (0)

ببین التماسِ دلِ دخترت رو

چرا جمع کردی دیگه بسترت رو

 میشه دیگه امشب تو روت رو نگیری

بدونِ من آخه کجا داری میری

 نمیگی که بی تو یه خونه خرابم

برا هر سلامم کی میده جوابم

 شده بستر تو پر لاله بازم

آخه کار من نیست که تابوت بسازم

 مرو یار حیدر....

  بی بی چشمش به تابوت افتاد...خودش سفارش داد...گفت: اینا چیه.؟گفتن: خانوم در حبشه کسی از دنیا میره...تو اینا قرار میدن...بهش میگن: تابوت...فرمود: از اینا برا من هم درست کنید...فرمود: میخوام برآمدگی بدن من مشخص نشه...گرچه کسی هم نیست و نمیتونه ببینه ،آخه ایشان طاهره است...اما بی بی به ما یاد داد...حجاب یعنی این....

به تابوتِ دیگه، تمام حواست

بازم خون تازه است، به روی لباست

داری راه میری، نشسته نشسته

دیدم از نفس هات، که دنده ات شکسته

 بمون پیش حیدر، یه روزم یه روزه

نمی زارم این دفعه پهلوت بسوزه

 نمیزارم این خونه آتیش و دود شه

نمیزارم این دفعه گونه ات کبود شه

 مرو یار حیدر...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 335 زمان : نظرات (0)

سایۀ سوختنِ خیمه به دیوار افتاد ...

گذرِ زینب از این کوچه به بازار افتاد ...

  پای آتش به دَرِ خانۀ گُل ها وا شد

غنچه ای سوخت،به پهلوی گُلی،خار افتاد

 گریه برا حضرت زهراسلام الله علیها با ناله خوبه .. امام صادق علیه السلام فرمود : خدا رحمت کنه شیعه ای که برا مادر ما بلند گریه کنه ..

 کینه و بغض و حَسد دست که دادند به هم

دستِ مادر وسطِ معرکه از کار افتاد ...

 تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین

مادری پیشِ نگاه همه صد بار افتاد

 نمیخوام علی زمین بخوره .. من هزار بار زمین بخورم عیبی نداره .. علی خیبر شکنِ و یدالله ... علی زمین نخوره ...روضه بگم صدا ناله ت بلند شه .. خانم جان ، ندیدی علی زمین بخوره .. نمیخواستی علی زمین بخوره .. اما چه کنم بزارید بگم فاطمیه ست .. سه جا سراغ دارم علی خورد زمین .. یکبار وقتی خبر دار شد ، زهرا شو از دست داده ... نوشتن جلو دَرِ مسجد دید بچه ها دارن میلرزن ،حسنم ،حسینم .. چی شده بابا ..؟تا گفت بابا .. مادر از دنیا رفت .. سلمان میگه دیدم « فسقط علی وجهه » علی جلو چشم همه با صورت افتاد .. هیچکی تا حالا این صحنه رو ندیده بود بدر و اُحُد و خیبر و  احزاب .. تو سخترین نبردهای تن به تن ، کسی زمین خوردن علی را ندیده بود .. خورد زمین ..یه جا دیگه هم خورد زمین .. {( خدا هر کی عزیز داره براش نگه داره.. بعضی ها داغ میبینن ، اما یه جور داغِ که  میتونه آدم  باهاش کنار بیاد ، خانواده های شهدا را ببینید .. ندیدن بدن عزیزشون چه بلایی سرش اومده . چقدر سخته آدم نباشه مسافرت باشه ، بره مثلا یهو صبح بهت خبر بدن پاشو بیا بری ببینی عزیزت جنازه ش تو سرد خونه اس ، به لحظۀ آخرش نرسی .. چقدر سخته ، داغ ، داغِ سخته ، اما یه وقتی آدم با اون عزیزش حرف میزنه لحظۀ آخر اینقدر باهش حرف میزنی  خودت چشماشو میبندی  خودت پارچه روی صورتش میکشی با هاش کنار می آیی.. اما نباشی ، مریض باشی یه جای دیگه باشی یک دفعه بهت خبر بدن یک دفعه بفهمی ..)}وای از دلِ علی که اومد تو حجره دید پارچه رو صورت فاطمه اس ... اسماء میگه دیدم زانوهاش لرزید .. خورد زمین .. هی میخواست بلند شه این چند قدم رو تا بدن راه بره .. نتونست .. میگه دیدم علی با زانو اومد کنارِ بدن ..یه جای دیگه ام زمین خورد .. اونم کنارِ قبر .. وقتی بدنِ زهرا رو بغل کرد ...علی جان سه مرتبه زمین خوردی ... اما هیچکدومش با نیزه  نبود .. با سنگ نبود .. با شمشیر نبود .. حُسِینت بالایِ ذوالجناح ... حسین .... "فَوقفَ یَستریحَ ساعه" ایستاد رویِ اسب یه مقدار استراحت کنه .. به نیزه تکیه داده بود .. نانجیب گفت هر کی سنگ داره بیاره .. حسینتُ سنگ باران کردن .. پیشونیش رو شِکوندن .. پیراهنش رو بالا زد .. حرمله روی کُندۀ زانو نشست .. قلبشُ هدف گرفت ...حسین ....اینجا مرحوم مفید میگه : هر کاری کرد تیرُ از روبرو در بیاره نشد .. کمر رو خم کرد .. تیرُ از کمر بیرون کشید .. خون مثل ناودان میریزه .. هر کاری کرد خودشو رویِ اسب نگه داره نشد .... آخ ... با صورت از بالایِ ذوالجناح ...

 بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ..

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 990 زمان : نظرات (0)

عرشیان دور سر زهرا فقط پر می زنند

بهر مستی از شرابِ ناب کوثر می زنند

معنیِ آب حیات آب وضویِ فاطمه ست

خضر و عیسی نیز ازاین باده ساغر می زنند

 آسمانها موقع سجده به ذات کبریا

با توسل بوسه بر جا پای کوثر می زنند

 هرچه خیرات است در عالم ز خیر فاطمه ست

خیرهای عالم از خیرالنسا سر می زنند

 مثل سلمان باش در عرض ادب بر فاطمه

چون که سلمان ها همیشه با وضو در می زنند

 در مدینه شأن زهرا را ولی نشناختند

با تبر بر ریشۀ یاس پیمبر می زنند

 باغ را آتش زدند و یاس بین شعله سوخت

شعله با این کارها بر عرش داور می زنند

 تا که می بینند زهرا آمده در پشت در

بی ادب ها ، بی وضوها با لگد در می زنند

بدتر از این موقعی که در به شدت باز شد

خانمی را پیش چشم خیس شوهر می زنند

هرچه می‌گوید نزن نامرد! بارم شیشه است

حضرت صدیقه را از بغض ، بدتر می زنند

تازه بعد از اینهمه ظلم و جفا بر فاطمه

می نشینند و فقط طعنه به حیدر می زنند

مادرسادات دارد می رود از خانه و

اهل عالم در غمش بر سینه و سر می زنند

حالا روضه مو اینجور بگم ... فرستاد دنبالِ سلمان ، فرمود به سلمان بگید بیاد ما دلمون براش تنگ شده .. به عجله آمد خانۀ بی بی . حضرت فرمود : سلمان کم به ما سر می زنی ؟ .. گفت خانم دیگه بعد از پیغمبر سخته برام قدم به این خانه بگذارم ..فرمود سلمان جبراییل برام از بهشت طعام آورده ، رطب آورده ، سهم تو رم کنار گذاشتم . دانه ای از رطبِ بهشتی به سلمان داد ، بعد شروع کرد برا سلمان حرف زدن ...سلمان دردامو نمی تونم به علی بگم .. انقد بدون شب تا به صبح ناله میزنم از درد خوابم نمی بره .. سلمان ، بد منو زدن ... سلمان ، نمیدونی چه حالی داشتم زیرِ دست و پایِ مردم .. سلمان این حرفا رو من به علی نزدم .. اما بهت میگم در تاریخ بماند .. من باید از اون ضربه ها همون موقع میمُردَم ، اما گفتم خدا یه جونی بده از علی دفاع کنم .. ( آخ مدافعِ حرمِ علی ..) اشاره داشت بی بی به اون مسئلۀ کوچه .. خودشو رسوند با بدنِ زخمی به اون جمعیت .. همه رو کنار زد .. شالِ کمرِ علی رو گرفت جانبازِ امیرالمومنین . فرمود بمیرم نمیزارم آقامُ ببرید .. سلمان ریختن سرم .. یکی با تازیانه میزد .. خدا لعنت قنفذُ .. انقد با قلافِ شمشیر به صورتم زد .. دستم از علی کوتاه شد ... مَردُم .. این زدنِ زهرا انتشار پیدا کرد ...  بسط پیدا کرد ...حقیقت ضربه هایِ زهرا کربلا تجلی کرد ...راوی میگه ریختن سرِ زینب .. انقد بی بی رو با لگد زدن .. انقد بی بی رو تازیانه زدن ... اونجا صدا زد مادرش رو .. وا اُماه ... حسین ... صل الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 770 زمان : نظرات (0)

السلامُ علَی الجوهرةِ القُدسیَّة فی تعیُّنِ الإنسیّة ، صورةِ النَّفسِ الکُلیّةِ ، جوادِ العالمِ العَقلیّةِ ، بِضعَةِ الحَقیقةِ النَّبویّةِ ، مطلع الأنوارِ العلویّةِ ، عینِ عیونِ الأسرارِ الفاطمیّة ، النّاجیةِ المُنجیّةِ لِمُحبّیها عن النّار ، ثمرة شَجَرة الیقین ، سیدة نساء العالمین ، المعروفة بالقَدْر ، المجهولةِ بِالْقَبرِ ، قُرّةِ عین الرَّسولِ ، الزَّهراءِ البتول ، علیها الصّلوة و السّلام.

 بهترین مدح رو امام صادق برای مادرشون خوندن...سئوال کردند آقا جان یا امام صادق "اِنسیة الحَوراء" یعنی چی...؟حضرت گریه کرد...گفت حور العین تو این موجودات، تو فرشته ها، انقدر لطیفه اگه یه برگ گل رو صورتش بشینه جا میندازه...مادر ما فاطمه از حور العین هم لطیف تر بود...حالا فهمیدی چرا هی زیر لب تو روضه ها میگی الهی بشکنه دست مغیره

 السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا

داده طاها لقبت حضرت مادر زهرا

کفو و همتای علی فاتح خیبر زهرا

به اَئمه شده ای حجت کبری زهرا

التماسیم و به الطاف شما محتاجیم

با همان دست دعا کن به خدا محتاجیم

وقت آن است که از خاک تو زَر جمع کنیم

چادرت را بتکانی و قمر جمع کنیم

باید از بین کلام نو نظر جمع کنیم

بازهم خطبه بخوانی و گوهر جمع کنیم

آن کسانی که به آئین خدا محتاج اند

به بیانات تو در دین خدا محتاج اند

 بی بی جان مردم خواب بودند...اگر بیدار بودند علی رو تنها نمیگذاشتند...اگه بیدار بودند غدیر رو به این زودی فراموش نمیکردند

 بگو از راه خدایی که فراموش شده

بگو از راهنمایی گه فراموش شده

از رسول دوسرایی که فراموش شده

بگو از حق ولایی که فراموش شده

پهلویت گرچه شکسته است ولی حرف بزن

بازهم فاطمه از حق علی حرف بزن

تو همان جمع فضائل تو همان جمع صفات

تو همان جلوه ی توحید تو همان جلوه ی ذات

احتجاجات تو لبریزِ دلیل و آیات

راه بی راهه شود دم نزنی تو هیهات

بگو این فتنه ی با رآیت اسلام از چیست

بی تفاوت شدن اُمت اسلام از چیست

با ولای تو نوشتن نجات مارا

با تو امروز نداریم غم فردا را

پس مگیر از لب ما خواهش یازهرا را

انقلاب تو گرفته است همه دنیا را

چیست فرمان ولایت همه باهم بودن

همه در دایره ی فاطمه باهم بودن

 

 اِ چرا روضه نمیخونی زودی بگذر...روضه از این عمیق تر که روزگار کاری کرد...چیزی نگذشت...بعد از شهادت پیغمبر...عوضِ اینکه برن تسلیت بگن...روزگار یه کاری کرد فاطمه بین در و دیوار قرار گرفت...

 ای به زخم رخ و پهلو‌ی تو اکرام و سلام

ای که خون پسرت گشته قوام اسلام

فرصت گفتن از تو شده در این ایام

کربلا شرح غم توست به معنای کلام

از علی و غم او تو سخن آغاز نما

سفره ی درد غریبانه ی خود باز نما

غم علی، غصه علی،ناله علی، آه علی

نور الله علی، شمس علی، ماه علی

اول و آخر معراج علی راه علی

پهلویت داد شهادت ولی الله علی

خوش ترین درد علی ،خسته ترین مرد علی

به زمین خوردن من نیز صدا کرد علی

چند وقتی است سرم روی تنم میافتد

دست من نیست که گاهی بدنم میافتد

تقش لاله به روی پیروهنم میافتد

دست من کار کند مطمئنم میافتد

من چگونه بپرم بال و پرم سوخته است

بخدا بیشتر از تو جگرم سوخته است

 بین در و دیوار پهلوش و شکستن...بین در و دیوار بچش رو کشتن...وسطای کوچه جلو شوهرش غلاف به دستش زدن...آی جانم گریه کن فاطمیه...ایشالله هیچ وقت نبینی مادرت دست به دیوار بگیره...حاضری بمیری ولی یه وقت نبینی دست مادرت میلرزه...مادر ما دیگه چند وقته دستش بالا نمیاد موهای بچه هاشو شونه کنه...دیدی اونی که مریض داری میکنه یه جور خسته میشه...مریضم اگر مریضیش خیلی طول بشکه میگه خدایا راحتم کن بچه هام راحت بشت

 من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم

بر سر خادمه سربار شدن خسته شدم

با تن سوخته تب دار شدن خسته شدم

من از این دست به دیوار شدن خسته شدم

شانه از دست من افتاد دلم زینب سوخت

چشم من بر حسن افتاد دل زینب سوخت

الهی برات بمیرم مادر...روایت داریم اهل بیت تاکید کردن...اگه کسی مریض شد زود بروید عیادتش...روحیه بهش بدید...خبر دادن گفتن زنای مدینه میخوان بیان ملاقات فاطمه...زنهای مدینه اومدن دور بستر بی‌بی رو گرفتن خانوم جان حالت چطوره...؟فرمود: بعد در و دیوار هر نفسی که میکشم خون تازه میاد...همیچی که زن های مدینه داشتن میرفتن...زینب اومد بدرقه کرد...همچین که بدرقه کرد در و بست دیدن زار زار گریه میکنه...حسن اومد جلو خواهرم چی شده گریه میکنی...گریه امونش نداد حرف بزنه...اما تا چشمش به حسین افتاد صدا زد داداش به تو میگم...زنای مدینه اومدن مادرو ملاقات کردن...خواهرجان باید خوشحال باشی اومدن عیادت کنن...یه نگاه کرد گفت داداش کاش نمیومدن...چرا عزیز دلم؟ گفت همچین که زنها میرفتن دم در...در گوشی بهم یه چیزای میگفتن...میگفتن دیگه زهرا رفتنیه...آخ مادر...آخ مادر... خیال کردی روضه برای ما روضه در و دیوار...اما برا فاطمه روضه در و دیوار نیست...روضش میدونی چیه

 گردد اگرچه غرق به خون پای تا سرم

به زان که بنگرم غم غربت به شوهرم

مرگ من از فشار در و دیوار خانه نیست

این غصه میکشد که غریب است شوهرم

 آی ناله زنا...تا صدا در میومد میگفت فضه کمکم کن در و به روش باز کنم...خانوم جان...شما حالتون مساعد نیست...ما در رو باز میکنیم...میفرمود آخه علی غریبه...خودم در رو به روش باز میکنم... همچی که روزای اول...میگفت تا صدای در میومد...بی‌بی رو دستشو میگرفتیم می اومد جلوی در...در رو به روی علی باز میکرد....خوش اومدی آقای من...اما روزای آخر بلند میشد پنجه های پاش روی زمین کشیده میشد...دیگه نا نداشت...همچی که علی اومد یه نگاه کرد گفت علی جان...یه سوال ازت دارم... بگو خانوم جان...علی جان شنیدم مردم مدینه سلامت نمیکنن...تو رو خدا حلالم کن...صدا زد زهرا جان علی سلام میده،مردم روشون رو برمیگردونن...آخ مادر...میدونی کی آدم میگه وای مادر...اون وقتی که نتونه کاری بکنه...علی رو دارن میبرن...زهرا اومد کمربند علی رو گرفت...آی آی آی...

 میزد مرا مغیره و یک تن به او نگفت

زن را کسی مقابل شوهر نمیزند

از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار میبینم

به چشم نیمه باز خود جهان را تار میبینم

 یه اشاره کنم؟ مادرجان یه سیلی خوردی راه کوچه رو گم کردی...حسن دستت رو گرفت...من  بمیرم برا اون دختری که وسط بیابون...کتک خورد...هی میگفت عمو عباس کجایی ببینی رقیه رو کشتن...صدات میخوان برسه کربلا...بلند بگو حسین….روزگار کاری کرد مادر ما بچه های قد و نیم قد داشت...اما دستشو آورد بالا...همین روضه ی منه نمیدونم میخوای چیکار کنی...همین مادر دست شکستش رو آورد بالا بچه هارو دور خودش جمع کرد...حسن جان حسین جان زینب جان...من دعا میکنم شما آمین بگید...همه گفتن الان مادر دعا میکنه...یه وقت دیدن صدا زد..."اللهمّ عجٌل وفاتی سریعاٰ"...خدا مرگ منو برسون...علامه ی امینی همین روضه رو در مشهد خوند...آیت الله العظمی میلانی بلند شد گفت آقای امینی...چرا حبیبه ی خدا تو سن جوانی از خدا طلب مرگ کرد..یه جواب داد...تا امروز هر وقت یادش می افتم زیر و رو میشم...یه نگاه کرد فرمود: آقای میلانی...آدمِ زنده پهلو میخواد...کسی که دنده هاش بشکنه نمیتونه راه بره...نمیتونه نفس بکشه...مادر ما دنده هاش خورد شده بود...وای مادر...وای مادر


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 439 زمان : نظرات (0)

کسی خبر نداشت فاطمه پارۀ تن پیغمبرِ ..؟  چرا ولله همه میدونستن ..اون دونفری که اومدن عیادت ، نمیدونستن این فاطمه بهشتِ پیغمبرِ؟ولله میدونستن ..خودش مدرک بجا گذاشت.. نامۀ به معاو یه اش هنوز هست ، تو تاریخ برید ورق بزنید .. نوشت معاویه ، صدایِ زهرا را پشت در شنیدم میخواستم برگردم .. یه لحظه پشیمون شدم .. اما یاد علی افتادم .. هر چی از علی کینه داشتم تو پاهام جمع کردم .. (خودش میگه من نمیگم  ..) نمیدونستن فاطمه پشت درِ ..؟؟ به این شال سبز میدونستن .. یه چیز دیگه بگم ... نمیدونستن حضرت زهرا مادرِ ما بارداره میدونستن ...!!! از زنهاشون شنیده بودن .. حضرت زهرا سلام الله علیها بارداره.. گفت یه جوری میزنم هم خودش بمیره هم بچه اش ...(اگه تا صبح تو صورتمون بزنیم  یه ذره جبران نمیشه..) چرا زدن بهانه داشتن ... بهانه چی بود ...

 علی بهانه شد و ضربه خورد بازویت

دَری شکست در آن دَم فِتاد بر رویت

هوا زجورِ مخالف چو قیرگون گردید

نشست سایۀ دستی سیاه بر رویت

 یه جوری زد دو طرف رو سیاه کرد ...مدینه علی بهانه شد سینۀ حضرت زهرا سلام الله علیها بین درو دیوار رفت .. کربلا هم بهانه همین بود ، ایستاد جلو دشمن گفت :مگه من حلالی رو حرام کردم ؟ حرامی رو حلال کردم ؟ چرا به جنگ من اومدید ..؟بلند شد نانجیب یه جمله گفت : حسین تو گناهی نداری .. فقط گناه تو اینِ تو پسر علی هستی .. « بُغض لِابیک » مدینه علی بهانه شد بازو ورم کرد .. سینه سوراخ شد .. کربلا هم علی بهانه شد ده نفر اسبهاشونو نعل تازه زدن ...

 او میدوید و من میدویدم ...

 امیرالمومنین یه خبر شنید ، خبر چیه ..!! خبر این هست .. بیا تا زهرا نرفته ..یه خبر کاری کرد علی که قهرمان خیبر سه بار زمین خورد و بلند شد ... اما آی رفقا علی مَردِ ، مَردِ جنگِ ، قهرمان خیبرِ .. از مسجد تا خونه راه صافِ ، کوچه اس .. زمین همواره .. اما بازم خورد زمین .. من یه خانم سراغ دارم .. تو سراشیبی گودال .. هی چادرش به پاهاش گیر کرد .. هی خورد زمین گفت ... حسینم .‌.. حسین ...

هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه از اسب واژگون گردید

به نیت فرج بگو : یاحسین

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 943 زمان : نظرات (0)

دارم میرم، نمیره داغت از یادم
ببخش آقا، اگر که زحمتت دادم
خداحافظ... خداحافظ
حلالم کن...علی جانم...علی جانم
اگه چند وقت، ازت رو می گرفت زهرا
خداحافظ...خداحافظ
حلالم کن... که داره فاطمه میره
حلالم کن....حلالم کن....
اگه رفتم، سر خاکم بمون حیدر
برای من، شبا قرآن بخون حیدر
خداحافظ....خداحافظ
بمیرم که... تو رو خونه نشین کردن
کیو دارن؟! اگر که از تو برگردن
خداحافظ...خداحافظ
خداحافظ...علی جانم خداحافظ
قرار این بود، همیشه من فدات باشم
اگه حتی، نمیشد از زمین پاشم
خداحافظ ...خداحافظ
ببخش آقا، که دست خالی میرم من
نشد آخر، که حقت رو بگیرم من
فدای تو....فدای تو
فدای تو، تمام هستی زهرا
فدای تو.....
علی جانم، حواست به حسین باشه
مبادا که... دلش غمگین و تنهاشه
خداحافظ....خداحافظ
بهونه ‌م رو، میگیره شب به شب طفلم
مبادا که، بمونه تشنه لب طفلم
حسین جانم....حسین جانم....
سلام آقا....که الان روبه روتونم
 من اینجام و زیارت نامه میخونم

حسین جانم....حسین جانم....
بذار سایه ت همیشه رو سرم باشه
قرار ما شب جمعه حرم باشه
حسین جانم....حسین جانم


تعداد صفحات : 11

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 71
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 344
  • آی پی دیروز : 308
  • بازدید امروز : 2,968
  • باردید دیروز : 2,673
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 37
  • بازدید هفته : 10,708
  • بازدید ماه : 71,909
  • بازدید سال : 1,281,833
  • بازدید کلی : 19,787,661